YYY
YY
Y
دریاچه ی غم:Lake of sorrow
اقیانوسی از اشک: Ocean of tears
دره ی مرگ: Vally of death
پایان زندگی:End of life
Y
YY
YYY
این سوال تعداد زیادی از منجمان بود که روز پنج شنبه گرد هم آمده بودند. دوم شهریورماه سال 1385. یادتان می آید؟ روزی سرنوشت ساز برای پلوتو. جرمی که حتی از هفت ماه منظومهی شمسی و بدتر از همه از ماه زمین هم ریز تر است.
منظومهی شمسی اینقدر گستاخانه با اعضای ریزش برخورد نکردهاست که با پلوتو! در آن روز 474 نفر از اعضاء اتحادیه بین المللی نجوم رای به حذف نام پلوتو از لیست سیارات منظومه شمسی دادند. اعلام این رای سر و صدای زیادی را به پا کرد. با اینکه حدود 2 سال است که نام پلوتو در لیست سیارات کوتوله قرار گرفته اما هنوز منجمان زیادی وجود دارند که رای اتحادیه بین المللی نجوم را در این رابطه بی اعتبار می دانند.
روز پنج شنبه هفته گذشته تعداد زیادی از منجمان در کنفرانسی که در مریلند برگزار شده بود ضمن اعتراض به رای اتحادیه به ارائه دلایل خود مبنی بر اینکه پلوتو هنوز نهمین عضو منظومه شمسی است پرداختند. همان طور که می دانید تعریف اتحادیه نجوم از سیاره به این صورت است: جسمی آسمانی که ضمن گردش به دور خورشید منطقه اطراف مدارش را پاک کرده و به قدر کافی جرم داشته باشد تا به تعادل هیدرواستاتیکی برسد(یعنی شکلی گرد داشته باشد) و همچنین نباید قمر باشد. این تعریف پلوتو را در بر نمی گیرد.
آنها عقیده دارند که معنای " پاک کردن منطقه اطراف مدار " چندان واضح نیست. گروهی دیگر از منجمان عقیده دارند که تصمیمگیری دربارهی اینکه چه اجسامی گرد اند یا چه اجسامی بر اثر نیروی گرانش خودشان شکل گرد پیدا کردهاند، کار سادهای نیست. به نظر نمیرسد ویژگیهای فیزیکی سادهای مثل جرم، اندازه یا چگالی کمکی به دستهبندی اجرام گرد بکنند. چون برای مثال سیارک پالاس با چگالی 2.9 گرم بر سانتیمتر مکعب، شکلی نامنظم دارد ولی قمر انسلادوس با چگالی 1.61 گرم بر سانتیمتر مکعب نه تنها گرد است، بلکه کروی است. جالب است بدانید که پلوتو وقتی به نزدیکترین فاصله اش از خورشید میرسد از سیارهی نپتون هم به خورشید نزدیکتر میشود. زیرا بخشی از مدار پلوتو درون مدار نپتون است.
مدار پلوتو بیشتر شبیه مدار دنبالهدارهاست تا سیارهها. یعنی از 18 بهمن 1357 تا 22 بهمن 1377 پلوتو درون مدار نپتون بود و نپتون دورترین سیاره از خورشید تلقی میشد. تعداد کمی از منجمان نیز بر این پدیده تاکید می کنند آن را گواهی بر سیاره بودن پلوتو می دانند. در همایش روز پنج شنبه تعدادی از منجمان به این تعریف اتحادیه نجوم از سیاره اعتراض داشتند. اما شاید این سوال برای شما نیز پیش آمده باشد که چرا چنین سرنوشتی نصیب پلوتو شد؟ باید تاریخ را به دو سال قبل یعنی مردادماه 1385 برگردانیم! زمانی که گروه 19 نفری که مسئولیت تعریف " سیاره " را بر عهده داشتند پیش نویسی تهیه کردند.
پیشنویسی که به جلسهی IAU رسید بیان میکرد که یک سیاره، جسمی است که به دور خورشید میگردد و آن قدر جرم دارد که بر اثر نیروی گرانش خودش شکلی کروی داشته باشد. بر اساس این تعریف کمیتهی تعیین ماهیت سیارات پیشنهاد کردهبود که سرس، پلوتو و قمرش کارن و سدنا در فهرست سیارات منظومهی شمسی قرار بگیرند. به این ترتیب تعداد سیارات به 12 عدد میرسید. مشکل همینجا تمام میشد اگر منظومهی شمسی هیچ جسم دیگری نداشت.
ولی در آن زمان پیشبینی شد که بیش از 200 جرم در کمربند کوییپر وجود دارد که همگی گرد اند. فکرش را بکنید چه کسی میتوانست نام تمامی سیارات منظومهی شمسی را از حفظ باشد؟! در نهایت این نظر مورد موافقت همهی اعضا قرار نگرفت و در جلسهی IAU در حدود 474 نفر از اخترشناسان دربارهی ماهیت یک سیاره و آنچه که یک سیاره را از صخره یا اجرام ریز منظومهی شمسی متمایز میکند رأی دادند و تصمیم گرفتند به جای اینکه دهها جرم دیگر را به فهرست سیارات منظومهی شمسی وارد کنند، فقط پلوتو بیچاره را از مقامش عزل کنند.
نتیجهی رأی گیری این شد که تمام اجرام منظومهی شمسی به سه دسته سیارات، سیارات کوتوله و اجرام کوچک منظومه شمسی تقسیم شدند. جالب است بدانید در نظرسنجی جدیدی که وب سایت plutopetition درباره سیاره بودن یا نبودن پلوتو از کاربران خود به عمل آورده بیش از 80 درصد از شرکت کنندگان به سیاره بودن پلوتو " آری " گفته اند!
.:.دانلود مستقیم به مغز.:.
برخی محققان معتقدند که انسان تا سه دهه آینده قادر به دانلود مستقیم اطلاعات به مغزخود خواهند بود.
به گفته پژوهشگران تا رسیدن به فن آوری بی سیم ارتباطات الکتریکی در مغز و گرفتن اطلاعات از این طریق، فاصله کوتاهی است ودوره صرف عمر 30 ساله برای استاد شدن در یک رشته علمی بسیار کمتر خواهد شد.
.:.ظرف میوه هوشمند.:.
اخیراً یک نوع ظرف شبیه کاسه طراحی شده که با ساطع کردن نور آبی می تواند میوه هایی را که درون آن قرار دارد از خرابی و پلاسیدگی دور نگه دارد.
این نور می تواند از رشد وفعالیت باکتری هایی که منجر به فساد میوه ها می شوند جلوگیری نماید.
تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی میکرد.
به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم میخورد، فروشندگان وارد و خارج میشدند، مردم در گوشهای گفتگو میکردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی مینواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکیها لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد.
خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح میداد گوش کرد اما به او گفت که فعلأ وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد.
مرد خردمند اضافه کرد: اما از شما خواهشی دارم. آنگاه یک قاشق کوچک به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: در تمام مدت گردش این قاشق را در دست داشته باشید و کاری کنید که روغن آن نریزد.
مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پلهها، در حالیکه چشم از قاشق بر نمیداشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت.
مرد خردمند از او پرسید:«آیا فرشهای ایرانی اتاق نهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ده سال صرف آراستن آن کرده است دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده دیدید؟»
جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود حفظ کند.
خردمند گفت: «خب، پس برگرد و شگفتیهای دنیای من را بشناس. آدم نمیتواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانهای را که در آن سکونت دارد بشناسد.»
مرد جوان اینبار به گردش در کاخ پرداخت، در حالیکه همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینت بخش دیوارها و سقفها بود مینگریست. او باغها را دید و کوهستانهای اطراف را، ظرافت گلها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد.خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم کجاست؟»مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است.
«راز خوشبختی این است که همه شگفتیهای جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی»